بهار آمد ولی دلها به سردیِ زمستان است
دلِ افسرده را تنها سلامِِ مرگ درمان است
چه دنیایی که ارزان می خرد عمرِ گرانم را
در این بازارِ مکّاره، دریغا! جان چه ارزان است
رفیقان دشمنِ جان و به ظاهر دوستانِ جان
ولی از جیبشان پیدا دُمِ سرخِ خروسان است
بهایِ آبرویِ مردمان در شهرتان چند است؟
که پروانه ز گل، معشوق از عاشق، گریزان است
در این ویرانه با دلهای عاشق پیشه چون کردید؟
که دل از دلبر و صیّاد از صیدش هراسان است
نمی دانم چگونه عاشقی از اسم و رسم افتاد؟
دلم همچون سیه گیسویِ دلدارم پریشان است
چه آسان دل به او بستم چه دشوار از برَش رفتم
همیشه دل بریدن سخت و دل بستن چه آسان است
#جواد_امیرحسینی(مهراد)
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 19 اسفند 1400 22:01
درود بر شما
امیر عاجلو 19 اسفند 1400 22:01
درود بر شما