تا که لبهایِ تو با گلخنده ای وا می شود
صبح نو در پیش چشمانم هویدا می شود
تا که در آغوش تو آرام می گیرم شبی
دل ز عطرِ گیسویت مجنون و شیدا می شود
می شود گم شرمِ من، شبها در آغوشِ تو... باز
زیرِ بارانِ نگاهت صبح، رسوا می شود
چیست این آغوشِ دلبر؟ چیست؟ اکسیرِ حیات!
پیر شیرازی بدآن تا صبح برنا می شود*
زخمِ ناسورِ تنم، چاکِ جگر سوزِ دلم
با نوازشهای دستِ تو مداوا می شود
گر چه پنهان می کنی رازِ دلِ دیوانه را
در دلِ چشمانِ زیبایِ تو پیدا می شود
کارِ چشمِ من چه بوده، صبح و شب این روزها؟
چشمِ آهویِ تو را، محوِ تماشا می شود
#جواد_امیرحسینی(مهراد)
۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
*گرچه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
تا سحرگه ز کنار تو جوان برخیزم(حافظ شیرازی)
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 02 اردیبهشت 1401 16:41