بی تفاوت آمد و بر اشک من خندید و رفت
نسخهیِ عشقِ مرا با رفتنش پیچید و رفت
چون نفس تنها دلیلِ زندگی بود و نماند
چون پرستو بی دلیل از قلب من کوچید و رفت
عاشق اش بودم ولی هرگز نگفتم راز دل
بی گمان از گریه هایِ تلخِ من فهمید و رفت
گریه ها کردم که شاید مثل من عاشق شود
سنگدل ننمود در تصمیم خود تردید و رفت
آرزو کردم که در بارانِ عشقش تر شوم
مثلِ ابرِ نوبهاری بی خبر بارید و رفت
از پری رویان تمنایِ وفا بی حاصل است
دل برید و کرد بر این مسئله تاکید و رفت
#جوادامیرحسینی
۴ خرداد ۱۴۰۱
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 07 خرداد 1401 10:43
درود بر شما