《زمانی خوش》 غزل
زمانی فصل پاییز و زمستان چون بهاری بود
کنار خار و گل خوشخوان یکی مرغ هَزاری بود
زمانی باغ دلهامان همه سرسبز و پُر گل بود
پُر از آلاله و سوسن نه یک چون شوره زاری بود
زمانی باغ دل عاری ز آفت بود و پُر از عشق
میان باغ عاشقها نه موری بود و ماری بود
زمانی خانه ی دل جای عشق و مهربانی بود
بدور از کینه و رنگ و ریّا خوش روزگاری بود
زمانی گوشه ی میخانه عاشق ها همه سرمست
میان شعله های عشق قلب بیقراری بود
زمانی آسمان هرگز نمی شد شام تاریکی
میان آسمان خورشید تابان بیشماری بود
زمانی شیر غُرّان بوده سلطان در دل جنگل
زمانی روبه مکّاره زین جنگل فراری بود
زمانی روز روشن بود و رنگ آسمان آبی
همیشه روز روشن بود و نه چون شام تاری بود
زمانی در کنار هم سپر این زندگی می شد
همه سرخوش ز احوال و عجب شهر و دیاری بود
زمانی آدمی ای《مخلص صادق》نبود حیوان
نه گرگی در پیِ آهو نه کس فکر شکاری بود
جمعه۱۴۰۰/۶/۱۹
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 13 اردیبهشت 1402 09:26
.مانا باشید و شاعر