«دیدیم» غزل
دیدیم به چشم خود ، بیداد ستمگر را
آن مار بدوش و هم ، آن تیزیِ خنجر را
دیدیم فغان می کرد ، در هجر گل آن بلبل
آن آتش اُفتاده ، در سینه ی گوهر را
دیدیم که طوفان شد ، دریا شده رنگ خون
بادی که نمایان کرد ، آن گیسوی دختر را
دیدیم کبوترها ، با بال و پَر خونین
تیری ز جفا بشکست ، آن بال کبوتر را
دیدیم ز این بیداد ، خاموش شده فریاد
آینده خبر دارد ، این قصّه ی دفتر را
دیدیم برادرها ، در ماتم خواهرها
خونین جگر از این غم ، اشک رُخ مادر را
دیدیم شب تار است ، مهتاب نمی تابد
خورشید شده در بند ، خاموشیِ اختر را
دیدیم خزان گشته ، باغی که گلستان بود
بادی که خزان کرده ، آن سرو و صنوبر را
دیدیم که سجّاده ، بس بوی ریّا دارد
تسبیح و مناجاتِ ، آن پیر ستمگر را
ای«مخلص صادق»غم ، همخانه ی دل گشته
دیدیم به چشم خود ، خاموشی انور را
جمعه1402/3/5
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 17 خرداد 1402 11:46
محمدهادی صادقی 18 خرداد 1402 16:46
سپاس