《مرگ باورها》 غزل
احساس ما را روز روشن سر بریدند
مرغ خوش الحان را در اینجا پَر بریدند
فریاد حق خواهی گناهی بس بزرگ است
حلقوم حق با تیزیِ خنجر بریدند
مرگ قلم گردیده اینجا شام تار است
نیش قلم در محضر دفتر بریدند
بر دار شد هر عاشقی دَم می زد از عشق
سرها در این هنگامه ی محشر بریدند
روز عزا باشد در اینجا خنده ای نیست
در پیش عاشق خنده ی دلبر بریدند
خفّاش ، وحشت دارد از خورشید تابان
در پیش ماه شب سر اختر بریدند
دریا شده طوفان در آن کشتی شکسته
دُردانه را سر پیش آن گوهر بریدند
با نام دین آتش به خرمن ها فتادند
در پیش حیدر پهلوی کوثر بریدند
باید در اینجا چشم و گوشت بسته باشد
حتّی در اینجا گوش های کر بریدند
دان《مخلص صادق》فنا شد باور ما
ایمان و باور را در اینجا سر بریدند
جمعه۱۴۰۰/۵/۲۲
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
سریال خاتون قسمت6
تبلیغات فرهنگی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
mehdi rafiee
-
نستـــــرن طالبـــــــــزاده
-
Susan Jafarzade
نظر 3
امیر عاجلو 22 خرداد 1402 23:24
سلام ودرود
سیدحسن نبی پور 24 خرداد 1402 09:12
استادوشاعرتوانمند احسنت ودرودبرشمابسیارعالی
علی معصومی 25 خرداد 1402 11:20
درود بر جناب صادقی نازنین
♡♡♡
زیبا سروده اید
♤♤♤
دیگر نمی بیند کسی صلح و صفا را
از بسکه در این کوچه ها کفتر بریدند
یحیی سر جایش ولی این قوم نادان
صدها صنوبر پای هر منبر بریذند
ما از خودی ها ضربه مبخوردیم زیرا
سرهایمان را پای هر سنگر بریدند
✍بداهه