《رفتن》 غزل
گر تو باشی پادشاهی چون سلیمان می روی
گر در این بُستان تو باشی مرغ خوشخوان می روی
گر شوی عیسی و موسی یا محمّد در جهان
شک مکن روزی ز این باغ و گلستان می روی
گر کنی عمر دراز و چون شوی نوح نبی
گر دو صد عمرت شود چون نوح قرآن می روی
پیرو هر دین و آئینی که باشی عاقبت
گر یهود و گر مسیحی یا مسلمان می روی
در میان آسمان ابری نگردد ماندگار
گر وزد باد خزان چون ابر باران می روی
تا توانی اشک دیده ، غم ز دلها پاک کن
می رسد آن لحظه از اینجا پریشان می روی
از برای مرغ جانت این قفس باشد چو تنگ
می شود آخر رها از بند و زندان می روی
عالم فانی به کس هرگز وفاداری نکرد
عاقبت از این جهان با چشم گریان می روی
نام نیکو زنده می ماند در این دنیای دون
گر نماند نام نیک از تو پشیمان می روی
می برد گرگ اَجل هر لحظه از این گله را
《مخلص صادق》بدان یک لحظه هر آن می روی
یکشنبه۱۴۰۰/۵/۱۰
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 05 تیر 1402 22:34
سلام ودرود
محمدهادی صادقی 09 تیر 1402 07:47
درود بر شما گرانقدر