«حاجی» غزل
حاجی بیا که کعبه ی دل را بنا کنیم
کاری برای خلق و رضای خدا کنیم
لبیک لا شریک لک لبیک گفته ای
از جان و دل بیا که خدا را صدا کنیم
بین صفا و مروه سرابی که بیش نیست
باید که جان ز خواب و خیالش رها کنیم
اینجا هزار کعبه ی خاموش خفته است
فکری برای درد دل بینوا کنیم
این ره که می روی تو برای رضای حق
یکدم بیا و غمزده ای را رضا کنیم
باید حریم دل بشود خانه ی خدا
هنگامه ی سحر تو بیا ربّنا کنیم
سجّاده ی ریّا تو بسوزان برای حق
جان را به آب زمزم دل با صفا کنیم
حاجی خدا بجز غم و درد یتیم نیست
باید به اشک طفل یتیم اقتدا کنیم
چرخی که می زنی چه بسا دور باطل است
حاجی بیا رها دل خود از هوا کنیم
دانی تو هم که «مخلص صادق» خدا کجاست؟
آنجا که درد طفل یتیمی دوا کنیم
سه شنبه1402/4/13
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 21 تیر 1402 10:05
.مانا باشید و شاعر