《پرواز پرستو》 غزل
ای پرستو بعد پروازت پَر و بالم شکست
درد و رنج عالم فانی در این قلبم نشست
آسمانم روز روشن را به خود دیگر ندید
بال پروازم در این دنیای دون بنگر شکست
آتشی افتاده در جانم که می سوزد مرا
بند بند قلب من در هجر تو از هم گُسست
از برای کعبه ی قلبم بُتی بودی چو لات
بعد تو ای نازنین دیگر نگشتم بُت پرست
شام تاری گشته خورشیدی در این ویرانه نیست
آتشی اُفتاده در جانم ، به من غم داده دست
دل نشد آرام و شادی با دلم بیگانه شد
پَر زده شادی ز قلبم گویی از روز اَلست
بعد تو جامم همیشه پُر شد از زقّوم تلخ
باده ای شیرین ننوشیدم که گردم مست مست
آرزو کردم که شاید با تو گردم همسفر
لیکن این دنیای دون این لحظه پایم را ببست
گر تو رفتی خاطراتت مانده اینجا یادگار
خاطرت در دفتر قلبم همیشه مانده است
《مخلص صادق》نشد یک کس در اینجا ماندگار
جام ما را چرخ گردون عاقبت خواهد شکست
پنجشنبه۱۴۰۰/۴/۳۱
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 24 تیر 1402 12:27
سلام ودرود
محمدهادی صادقی 24 تیر 1402 16:26
درود بر شما بزرگوار