دفاتر شعر

آخرین نوشته ها

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

خورشید در بند

ارسال شده در تاریخ : 31 تیر 1402 | شماره ثبت : H9425704

《خورشید در بند》 غزل

دیدم به چشم خود گرفتار است خورشید
دیدم دلش خون دیده اش زار است خورشید

دیدم سیاهی ترکه ای در دست دارد
بس آسمانش تیره و تار است خورشید

دیدم تبر با ریشه ی گلها چه می کرد
خشکیده پای چوبه ی دار است خورشید

دیدم خزان می باشد اینجا لاله ای نیست
باغ خزان پُر از خس و خار است ، خورشید

دیدم اسیر مکر و حیله گشته خورشید
دیدم ز مکر و حیله بیزار است خورشید

دیدم که آتش می زند در خرمن جان
جای محبّت در دلش نار است خورشید

دیدم هوا سرد است و بر لب خنده ای نیست
غمدیده و رنجور و بیمار است خورشید

دیدم نشد دُری گران یک سنگ خارا
دُری گران در کوی و بازار است خورشید

دیدم اگر در بند گردد شیر غُرّان
شیر ژیان باشد نه کفتار است خورشید

خورشید بودن کار هر بی مایه ای نیست
دان《مخلص صادق》گرفتار است خورشید

شنبه۱۴۰۰/۴/۲۶

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 93 نفر 117 بار خواندند
امیر عاجلو (31 /04/ 1402)   | محمدهادی صادقی (01 /05/ 1402)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (31 /04/ 1402)  
تعداد آرا :1


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا