《دُر گران》 غزل
تو آن دُر گران هستی خریدار تو می گردم
ندیم و همدمت در این سفر یار تو می گردم
ز بازار محبّت می خرم عشق تو را هر دَم
خریدار وفا از کوی و بازار تو می گردم
من آن مرغ غزلخوانم که مجنون گل یاسم
برای عطر یاست گِرد گلزار تو می گردم
شدم پروانه ی عاشق به آتش می زند جان را
پَر و بالم بسوزد دور آن نار تو می گردم
اگر مرغ دلم را دانه ای از عشق خود بخشی
در این دنیای بی مهری وفادار تو می گردم
غمت را می خرم با جان و دل هر لحظه و آنی
اگر رنجیده گردی من پرستار تو می گردم
به آتش می کشی جان را تو با آن تیر مژگانت
نمایی گوشه ی چشمی گرفتار تو می گردم
تو آن ماه درخشانی میان ظلمت شبها
انیس و مونس شبها و غمخوار تو می گردم
شدی لیلی برای این دل مجنون و سرگردان
من مجنون اسیر عطر و رخسار تو می گردم
بخر دُر گران را《مخلص صادق》ز این بازار
تو آن دُردانه ای هستی خریدار تو می گردم
چهارشنبه۱۴۰۰/۴/۲۳
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 03 امرداد 1402 15:59
!درود
محمدهادی صادقی 04 امرداد 1402 19:37
سپاس