«برادر» غزل
برادر چلچراغی از برای شام تارم بود
در این ویرانه ی محنت همیشه در کنارم بود
اگر باغم خزان می شد از آن طوفان پائیزی
در آن طوفان پائیزی برادر چون بهارم بود
اگر در زیر بار غم کمان می شد قد رعنا
در این میدان رنج و غم برادر اقتدارم بود
در این صحرای بی مهری سرابی از محبّت نیست
برای ماهیِ لب تشنه گویی چشمه سارم بود
مثال کوه بود آندم برادر از برای من
ز بعد رفتن بابا برادر پُشت و یارم بود
ستون خیمه می باشد پدر هنگام سختی ها
برادر تکیه گاهی بود و آرام و قرارم بود
در آن باغ خزان بودم گلی پژمرده و غمگین
برای این گل پژمرده او مرغ هَزارم بود
اگر از گوشه ی چشمم روان می شد ز غم اشکی
در آن هنگامه ی ماتم برادر غمگسارم بود
دلم پَر می کشد هر دَم بسویش وقت تنهایی
در این دنیای بی مهری همه دار و ندارم بود
ز بعد رفتنش غم دارد این دل «مخلص صادق»
برادر ماه تابانی میان شام تارم بود
دوشنبه1402/5/9
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 22 امرداد 1402 16:09
محمدهادی صادقی 22 امرداد 1402 23:15
سپاس
علی معصومی 22 امرداد 1402 16:30
محمدهادی صادقی 22 امرداد 1402 23:16
سپاس
بهرام داودپور 22 امرداد 1402 22:06
برادر مرده میداند غم داغ برادر را... روحش شاد. درودتان باد
محمدهادی صادقی 22 امرداد 1402 23:17
واقعاً سپاس از نگاهتان