《آدم باش تو》 غزل
گر همه روباه مکّارند آدم باش تو
گر همه گرگند و کفتارند آدم باش تو
هر پگاهی همچو خوشید زمان تابنده باش
گر همه شام شب تارند آدم باش تو
در گلستان لاله و یاس معطر دیدنیست
گر در این بُستان هم خارند آدم باش تو
تا توانی از رُخ غمدیده اشکی پاک کن
گر خبیس و مردم آزارند آدم باش تو
تابع دیو درون هرگز نشو در زندگی
گر همه شیطان بد کارند آدم باش تو
چشمه ی آب حیاتِ ماهیِ لب تشنه باش
گر همه خشک و نمی بارند آدم باش تو
سرو سر سبز و صنوبر باش در باغ خزان
گر همه یک چوبه ی دارند آدم باش تو
شکل آدم ، بوی حیوان می دهد رفتار ما
گر همه خود یک سگ هارند آدم باش تو
جام دل را پُر نما از باده تا مستی کنی
گر همه رنجور و بیمارند آدم باش تو
《مخلص صادق》نشد در زندگی چون آدمی
گر همه بد کِرده رفتارند آدم باش تو
پنجشنبه۱۴۰۰/۳/۱۳
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 07 مهر 1402 09:46
سلام ودرود
محمدهادی صادقی 07 مهر 1402 23:30
درود زیبا نگاه
سیاوش دریابار 07 مهر 1402 10:24
عشق وقتی مستی میکند
جام را آغاز هستی میکند
عشق بیمار در بستر بود
عیسی مربم زندش نمود
عشق یعنی جمعه های انتظار
قلبها جمله ما قلب قرار
گفتم این اخرین بیت و غزل
عشق یعنی صاحب ما بود از ازل
عشق جمعه غوغا میکند
عصر جمعه را پیدا میکند
ما همه منتظر عشق اخریم
همچو کودک دنبال مادریم
سلام
شعرتان بسیار زیبا بود
مانا باشید
قلم سبزتان برقرار
محمدهادی صادقی 07 مهر 1402 23:33
درود رقص قلمتان همیشه مانا