« جغدانِ شب» غزل
جغدانِ شب ، یلدا شبی تاریک و تار است
این ظلمت شب صبح در حال فرار است
شاید که امشب ماه و اختر گشته در بند
صبح سپیده چون دَمد شب تار و مار است
با این سیاهی هر که شد همراه و همدم
آن کور شب بی شک خر لنگی سوار است
گویی که طولانی شده این عمر یلدا
خورشید فردا چون دَمد یلدا شکار است
در پرده ی ظلمت نماند نور خورشید
یک امشبی شمس فروزان در حصار است
فردوس فردا را در این شب می فروشند
باغ و گلستان نیست آنجا شوره زار است
در ظلمت شب تیغٍ کین بُرنده باشد
روح پلیدی با سیاهی سازگار است
امشب که جغدان لانه بر سروی گُزیدند
فردا شود این سرو خود یک چوب دار است
آرامش دریای امشب ماندنی نیست
طوفان شود کشتی شکسته بیشمار است
گر «مخلص صادق»شب یلدا دراز است
خورشید فردا دشمن این شام تار است
پنجشنبه 1402/6/23
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 17 مهر 1402 22:11
درود بزرگوار ا
محمدهادی صادقی 18 مهر 1402 18:32
سپاس و درود
سامان نظری 18 مهر 1402 22:08
عالی بود درود