《آدم بودن》
شیر نر هرگز غلام روبه مکّار نیست
هر که شد آزاده جایش جز فراز دار نیست
آن کسی بالا نشین گردد که باشد چون عقاب
لاشه خواری جز مرام کرکس و کفتار نیست
همدم گل مرغ خوشخوان می شود وقت سحر
خار و خس جایش به جز صحرای شوره زار نیست
از برای ناکسان باید شوی شمشیر تیز
تیغ بُرّان دشمن طفل یتیم و زار نیست
آدمی انسان نباشد آسمانش ظلمت است
آسمان آدمیت آسمانی تار نیست
رَه مده در خانه ی دل جز مرام آدمی
دل مکان آدم پست و ذلیل و خوار نیست
کینه دل را می کند آزرده و رنجیده حال
سینه ی عاشق دلی آزرده و بیمار نیست
گر چه منبر جای گفتار است و پند و موعظه
هر که شد منبر نشین حتماً که خوش کردار نیست
خشت اوّل گر نهد کج می شود دیوار کج
هر که دَم زد می شود سازنده آن معمار نیست
《مخلص صادق》نگردی روبه این روزگار
چون بزرگی در مرام روبه مکّار نیست
دوشنبه۱۴۰۰/۱/۲۳
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 21 آبان 1402 11:55
.مانا باشید و شاعر
محمدهادی صادقی 22 آبان 1402 07:57
درود و سپاس
سیاوش دریابار 22 آبان 1402 08:40
.....آغاز شدم......
سپر شدم براش
برایم سنگ شد
عصا شدم براش
برایم لنگ شد
دوا شدم براش
برایم درد شد
فرهیخته ،ادیب و شاعر گرانقدر
با سلام
امروز مهمان دفتر شما شما بودم
بسیار زیبا و جاودانه بود
قلم سبزتان را می ستایم
مانا عمر گرانسنگتان
به امید موفقیت
محمدهادی صادقی 22 آبان 1402 22:55
درود و عرض ادب خدمت شاعر گرانقدر جناب آقای دریابار همیشه قلمتان سبز و مانا باشید