《بیداد》
با نام دین ظلم و ستم کردن روا نیست
اینجا وطن باشد زمین اشقیا نیست
در کوچه ها پُر گشته اشک و ناله و غم
این آتش افتاده در جان حقّ ما نیست
خم گشته قامت زیر بار زندگانی
ای بی حیا دزدی ز خوان ما سزا نیست
این کاروان را ساربان غارت نموده
گویی که در ذات شما شرم و حیا نیست
در روز روشن راه را بیراهه رفتید
راه شما راهی بجز جور و جفا نیست
چون روبهان مکر و دغل را پیشه کردید
نیرنگ بازی کار مردان خدا نیست
زالو صفت خون تن ما را مکیدید
خون خوردن ای زالو که کار آدما نیست
بر تخت شاهی با دغل بازی نشستید
این تخت شاهی جای امثال شما نیست
جغد شبی بودید نه مرغ همایی
جای شما جز داخل ویرانه ها نیست
ای《مخلص صادق》فنا شد باور ما
ظلم و ستم اینگونه بر مردم روا نیست
سه شنبه۹۹/۱۲/۲۶
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 02 آذر 1402 16:29
درود بر شما
محمدهادی صادقی 03 آذر 1402 00:14
درود و سپاس