《سرّ عشق》
با بی خبران حال دل زار بگوئید
از عاشقیِ میثم تمّار بگوئید
بر دار شود عاشقِ دلسوخته روزی
از عاشق رقصیده سر دار بگوئید
آتش بخورد خرمن این دل به نگاهی
از آتش این سینه ی بیمار بگوئید
گل بی خبر از سوز دل بلبل سرمست
از سوز دل بلبل گلزار بگوئید
دل خانه عشق است و گرانمایه چو دُرّی
از دُرّ گرانمایه به بازار بگوئید
رخشان بشود آن دل عاشق که بسوزد
از ماه فروزان شب تار بگوئید
آن زلف سیاهی که پریشان بکند باد
از مویِ پریشان شده ی یار بگوئید
شبگرد بیابان شده از عشق تو مجنون
از قصّه ی مجنون گرفتار بگوئید
از باده ی حق مست و غزلخوان بشود دل
در گوشه ی میخانه ز دادار بگوئید
آتش بزند عشق به جان《مخلص صادق》
از سوز فتاده به دل زار بگوئید
دوشنبه۹۹/۱۲/۴
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 13 آذر 1402 13:44
محمدهادی صادقی 14 آذر 1402 10:29
درود و سپاس
سیاوش دریابار 14 آذر 1402 09:40
چکمه چرکی
وقتی اومد
با خودش گِل اورد
چکمه چرکی
بجاش گل ها رو برد
.......
سلام
سرودهتان زیبا بود
مانا باشید
محمدهادی صادقی 14 آذر 1402 10:31
درود و سپاس واقعاً چکمه کثیف گل می آورد ولی در نهایت از همان گل ، گُل می روید