????به نام خدا????
❤️غزل جدید❤️
دوباره رفته و من، بد دلم گرفته برایش
رمق نمانده بمانم، به جنگ وسوسه هایش
ببین چه ژست قشنگی گرفته،عین نجابت
خلاصه،کرده دلم این یکی دو روزه هوایش
نشان مادرم عکسش؛ که دادم، از ته دل گفت
که آفرین به سلیقه ...و مرحبا به حیایش
نشسته ام زده ام زُل به قاب چوبی عکسش
....و در تعجبم از اینهمه، ستم و جفایش
نه تاب اینکه بیفتم به جستجویش از این پس
نه اینکه از سر خود وا کنم... نه اینکه رهایش
"نه طاقتی که توانم از او کناره بجویم *
نه قدرتی که کنم جان خسته را، به فدایش
"غم زمانه خورم یا فراق یار کشم" .. یا *
ببخشم از سر حسرت عطای او به لقایش؟
به هر وسیله ،سپردم ،به مادرم که کند باز..
دوباره بر سر سجاده؛ لب به خیر و دعایش
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 02 اردیبهشت 1402 16:43
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید