حقیقت تلخ

تورا برق نگاهت،ستاره قبله دارد
این دریای پرتلاطم،ناخدایی خبره دارد

لباس آسمان را چون،تنش شود بی کم و کاستی
ز اختیار خویش باشد ، دگرگونی حال ما دارد

از طلوعش سرخی گونه،شرم و حیا شود این بس
از غروبش تیره و تاری،انتظار وقتِ کی دارد

از سوی نگاه تو ، چنان عشقی بی پایان است
هر حرف تلخ را چون ، مزه ای مثل عسل دارد

قسمت بشود هر کس،طعم این راه را چشد هر دم
همچو حافظ،سعدی و مولانا،انتظار عارفانه بختی دارد

گفتنی ها را عرض شد ، لپ کلام در این شعر ها
در صف مخلصینش یاران،آریایی نگین روشنی دارد

از کلام علی روشن ،آریایی غیرتی دارد
کاین دلیل باشد او ،ریشه در این خاک دارد

از روایات روشنی باشد،علی ز عرب را انتظاری نیست
این خاک ما باشد چون،اتظار کورشی دگر دارد

از تفاوتش این شد،شاه شاهان همان مهدی ست
که از برای خود یکی ما را ، یکی شمشیر علی دارد

هیچ کدام آنان را ، بدی نشد در راهش
این بدی زین ما بود،کاین دنیا طمع دارد

پادشاه عادل مهدی ست،بعد غیبتی آید
ریشه کن کند ظلم را،غضبی بر عاملان دارد

ستم بر آدمی کردند ، هر که را که هست باشد
او را مهم مقامش نیست،شمشیر به سوی ظالمی دارد

باید که خواب را چون ، پرده ز غفلت درنهیم آگاه
سایه هر که را که راضی شد،افسوس آینده را دارد

بسا آنان که به نام دین ، چه با امیر عالم کردند
روایتی علی گوید که،این سینه چه زخم ها دارد

تاریخ را بشد تکرارها،چه ناکرده ها را چه ها کردند
هی گفتند و به نام دین ، علی ده نثل سر بریده را دارد

دنیا که تلخ باشد زَر،همان زَرَش شود چو شیرینی
ولیکن نمک به زخم هریک را،درد بی پایان دارد

آن‌چنان که علی گوید،من عرب و عرب زما یار نیست
ولیکن ذات ایرانی را ، هر یک کورشی اندر درون دارد

هرچه گشتند ز این دنیا،آخر علی و مهدی اش شد پایان
ترسم که عمرم رسد بر سر ، این گفته ها سر دراز دارد

هر چه در توانم شد ، از سینه خروجش شد
اتصال بر خدای خویش کن که،این دنیا دنیایی دگر دارد

ایمیل مقصد