یک جمعه ی دیگر انتظار است
نزدیک و غمی ز سینه چال است
این غم کهنه آنچنانی که خوش است
از زبان گذشته و سکوت خوش است
هر درد که بسا کهنه و زنگ آهن است
از رنگ که خارج و سیاه آن خوش است
یک سینه پر زخم و غم و درد و که تاریک
هر راهی رسد بر دل یار،سخت بود و باریک
بزدم بر کس و ناکس هرکه بودش راه او
تا رسم او گر ببینم محو و این دل روی او
ساده بُوَد دل،چو زند فریاد عشق
در کوه و بیابان یا که جنگل های بکر
چون شود مجنون و لیلی اش نبود
بر زبان ها شد مثال عشق چه سود
چو شود دل ساده آن نقاشی است
بنگر او دقت که ذات حکاکی است
هرکه از او بهره اش برد سود شد
قلب او را زخمی از هر سو شد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 28 آبان 1402 09:33
سلام ودرود