آتش خونین هوس هفت رنگ نقش دامنت
پاییز نارنجی نوشت از رقص برگ دامنت
رز رنگ ایرانی لبت بر خواب ترمه بوسه زد
هفت شهرعشق نیلی شد از دریای رقص دامنت
زیبا ببین با یک نگاه آشوب جان من شدی
لبهای تو آرام کیست در شعر من پنهان شدی
از خود گذشتم تا تو را در قلب خود پیدا کنم
من یک مجاز از چشم تو رقص تپش هایم شدی
شهرزاد چشمت قصه خواند تا شب به آرامی گذشت
مهسا سیاوش را ببین از آتش مویت گذشت
بیژن به چاه افتاد کو موی رهایت نازنین
فرهاد بی دل را ببین شیرین از این کوچه گذشت
سنگسار و مرگ یک غزل باران خون آلود شهر
شیخی که ایمان میفروخت در مرگ رز بانوی شهر
باران به مصلوب غزل بر دار مویت بوسه زد
زیبا آناهیتا گریست در رقص دژخیمان شهر
زرینه رود بر پیکر چیچَست زیبا گریه کرد
بانوی دریاچه غمت در قلب ایران خانه کرد
دامان خون رنگ ، شوره تن ، چشم مِه آلودت کجاست
کو رقص خورشید بر تنت آتش به قلبم خانه کرد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 16 مهر 1402 18:14
.مانا باشید و شاعر
نیما ولی زاده 20 مهر 1402 12:13
ممنون از شما
سروش اسکندری 17 مهر 1402 07:39
درود بر شما ... جناب ولی زاده بزرگوار
سروده ای زیبا از شما خواندم
توانا و شاعر بمانید
نیما ولی زاده 20 مهر 1402 12:13
ممنون از شما