دلم شکست ازآن روزی که دستم نمی رسید تامیوه ای از آرزوهایم رابچینم به نگاهی کوتاه ممنوعم می کردند و پاهای احساسم را می بستند تا ازشاخه ای بالا نروم مبادا بچینم ارزویی که حتی همیشه حسرت مزه کردن طعم کالش را ...... #افسانه_ضیایی_جویباری
شاعر از شما تقاضای نقد دارد
!درود
سپاسگزارم ازمحبت وتوجه همیشگی شمااستادگرانقدر
سپاس ازاستاداسکندری مهربان
تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.
هزینه کتاب + هزینه ارسال از طریق پست
نظر 3
امیر عاجلو 24 آبان 1402 16:07
!درود
افسانه ضیایی جویباری 27 آبان 1402 07:26
سپاسگزارم ازمحبت وتوجه همیشگی شمااستادگرانقدر
افسانه ضیایی جویباری 27 آبان 1402 07:26
سپاس ازاستاداسکندری مهربان