ایکاش دوستی آدما مثل چشم دست
بود
چشم گریه میکنه دست اشگاش پاک
میکنه
دست زخم میشه چشم گریه میکنه
اگر خاربده پس چرا گل ازش بعمل
میاد
اگرگل خوبه پس چرادباگل رفیق شده
اگرهمه بدنند پس چرامن باید بد باشم
پس فرق میان من آنها درکجای کلمه
وجود میاد
آیا ندیده را میتوان باور کرد هرچیزی
که باعقل مطابقت ندارد باید قبول کرد
آیامرگ شیرین است یازندگی درحال
مرگ
اگرمرگ نبود آیا آدمیزاد درنده تربود
یاببرو شیرو گرگ
فاتح محمود ف
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 15 دی 1402 15:03
درود بزرگوار ا
فرامرز عبداله پور 15 دی 1402 19:52
درودزیبا ودلنشین سروده اید
سروده ات مثلِ (ملکه وعدم)و(نوروظلمت)و
(نیک وبد)و(گرماوسرما)است که این یکی ازنبودِ آن یکی بوجود می آید
مثلا سرما ازنبودِگرماست وظلمت ازنبودِ نور است
نوشته هایت فلسفی وآموزنده است
زنده باشید به مهر
⚘⚘⚘????????
محمود فتحی 15 دی 1402 22:59
سلام براستاد بزرگمهر حضرت عاجلو عزیز بزرگوارید
محمود فتحی 15 دی 1402 23:10
سلام خدمت خوانندگان عزیز دراین شعر خطای
تایپ روخ داده است
اگرگل خوب است پس چرا رفیق خار است
صحیح این شعر است بخوانید باپوزش
فرامرز عبداله پور 17 دی 1402 14:40
درود جناب محمودخان عزیز زیبا ودلنشین وواقع گرا سروده اید
شعرهایت آموزنده وامید دهنده است
زنده باشید به مهر
⚘⚘⚘❤❤❤
محمود فتحی 17 دی 1402 15:37
سلام بروجود مردان بزرگ جناب فرامرز عبداله پور
گرامی ازلطف مرحمت شمااستاد عزیز بی نهایت ممنون
قدردان میباشم من سزاوار این همه محبت جنابعالی
نیستم