بهجت صدر نقاش اراکی

بهجت صدر، یک انقلابی با نقاشی‌های تشنه


از زنان نابغه و دریغا گمنام یا شاید هم بینام، استان مرکزی، بانو "بهجت صدر" نخستین نقاش نوگرای ایرانی است.

بسیاری از اراکی‌ها و چه برسد به ایرانی‌ها، هنوز این هنرمند والاگهر را نمی‌شناسد و دریغا که متولیان فرهنگ استان مرکزی هم نه لزومی دیده‌اند و نه زحمتی به خود داده‌اند که این هنرمند گران‌مایه را به مردمان دیار و سرزمین خود معرفی کنند. آه و افسوس که در شهر بهجت صدر، میدانی، خیابانی، کوچه‌ای و یا حت یک بن‌بست، به نام بهجت صدر نیست!.

"بهجت صدر محلاتی" زاده‌ی روز ۸ خرداد ۱۳۰۳ خورشیدی، در اراک بود. پدرش "محمد صدر محلاتی" و مادرش "قمر امینی صدر" از خانواده‌های سرشناس اراک بودند. وی پدرش را زود از دست داد و مادرش سرپرستی او را بر عهده گرفت و نقش عمده‌ای در سرنوشت پیشروی دخترش ایفا نمود.

وی که نخستین نقاش زن ایرانی بود که نقاشی آبستره، کولاژ، چینه چینی و اصولا نوآوری را در نقاشی برگزید، پس از پایان دوره‌ی دبیرستان، وارد دانشسرای مقدماتی شد و سپس در دانشکده‌ هنرهای زیبای دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد و به سال ۱۳۳۳ با رتبه‌ی نخست در رشته‌ی نقاشی، پایان‌نامه هنری دریافت کرد. سپس در سال ۱۳۳۴ بورسیه‌ای برای هنرآموزی از Accademia di Belle Arti di Roma در ایتالیا گرفت و در مدت چهار سال تحصیل خود در ایتالیا، نمایشگاه‌هایی نیز برگزار نمود.

در سال ۱۳۳۵ برنده‌ی جایزه‌ی "سیمین همترازی" شهر سن‌ویتو شد و یک نقاشی از او به همراه چند کار از نگارگران جوان ایران در بیست و هشتمین دوسالانه ونیز پذیرفته شد و در سال ۱۳۳۶ نخستین نمایشگاه انفرادی او در نگارخانه‌ی "پینچو" در رم برگزار شد. 

ازدواج اول او با یکی از بستگانش به نام "ابوالحسن صدر" چندان دوامی نداشت. سال‌ها بعد با استاد آهنگسازی و موسیقی ایران "مرتضی حنانه" ازدواج کرد و در سال ۱۳۴۲، صاحب دختری بنام "میترا" که "کاکوتی" صدایش می‌زنند، شدند.

وی دو سال پس از ازدواج با "مرتضی حنانه"، در سال ۱۳۳۹ به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران به عنوان دانشیار به تدریس و آموزش نگارگری پرداخت و این کار را به مدت بیست سال ادامه داد و سرانجام او که مدیر گروه هنر بود، پس از ۳۵ سال خدمت بازنشسته شد. جالب است بدانید که او استاد نقاشی "فروغ فرخزاد" هم بود و اینکه فروغ یکی از شعرهای استادش را تصحیح و ویرایش کرده بود. مرگ ناگهانی "فروغ فرخ‌زاد" در سال ۱۳۴۵ او را به شدت سوگ‌وار کرد. او فروغ را زنی بسیار صادق می‌دانست که از هر ریا و تزویری بری بود. در سال ۱۳۶۵ در یادداشت‌هایش چنین نوشت: «چیزی که در زندگی به آن افتخار می‌کنم، دوستی‌ام با فروغ بود و ارزش زیادی که برایش قائل بودم.»

صدر در سال ۱۳۴۱ نیز در سومین دوسالانه تهران، جایزه نخست را می‌گیرد و نگاره‌هایش به سی و یکمین دوسالانه ونیز، فرستاده می‌شود.

بهجت صدر را باید به عنوان یک نقاش انقلابی شناخت، زیرا از ابتدای شروع کار خود به تنهایی، در برابر دهن‌کجی‌ها نسبت به آثارش ایستادگی و مبارزه کرده است، تا امروز که پس از سال‌ها تاخیر قدر و ارزش آثارش آشکار شده است.

با مطالعه آثار بهجت صدر نیز مشخص است که وی هیچگاه از قبل تصمیمی برای نقاشی خود نداشته است و همیشه با دیدن یک رنگ و یا چیزی دیگر، نوعی شور آفرینندگی در وی قلیان کرده و او را وادار به نقاشی می‌کند.

آثار او بیانگر حرکت به آینده و دگرگون شدن و واقعیت جهان است که این را در نقاشی‌هایش، می‌توان به وضوح آنها را مشاهده کرد.

وی نقاشی است که نشانه‌های متناقض را با بیانی انتزاعی به تصویر می‌کشد و طبیعت سرشار را با جهان سرد و عریان صنعتی در هم می‌آمیزد.

در برخی از تابلو‌های این هنرمند نیز یک ریتم تکرار شونده همانند کاشی‌های قدیمی وجود دارد. گاهی نیز این ریتم خلاصه می‌شود و تبدیل به جزئی از کل اثر می‌شود مثل تابش نور چراغ در میان خیابان. به این ترتیب یک حرکت بزرگ و عظیم درونی در آثار بهجت صدر شکل می‌گیرد که اصل گویش تابلوهای وی را بوجود می‌آورد. او با آثارش می‌خواهد به جامعه ایستای ایرانی بگوید، ایستادن و درجا زدن فایده‌ای ندارد.

صدر در مورد تکنیک کارش گفته است: "کنتراست‌ها را دوست داشتم، خیلی زود قلم مو را کنار گذاشتم و کاردک را به دست گرفتم. دوست داشتم به جای رنگ گذاشتن، با کاردک رنگ را از روی بوم بردارم. قلم مو اصلاً راضی‌ام نمی‌کرد..."

آثار او دوره‌های متفاوتی دارند. یکی از زیباترین دوره‌های کاری او آثار"کلاژ" او است. عکس‌هایی را که خودش گرفته بود با نقاشی‌هایش تلفیق می‌کرد که نتیجه‌ای بس زیبا و جذاب به دست می‌داد.

وی در سال‌های پایانی دهه‌ی شصت مبتلا به بیماری سرطان سینه می‌شود، و در آن سال‌ها همراه با سرطان، دست از تلاش و کوشش و نقاشی نمی‌کشد، تااینکه روز دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۸ در ۸۵ سالگی بر اثر سرطان و حمله‌ی قلبی، در جزیره‌ی کرس، در جنوب فرانسه جان به جان آفرین تسلیم می‌کند.

آرامگاه او در گورستان پر-لاشز پاریس (بزرگ‌ترین  گورستان پاریس و یکی از مشهورترین گورستان‌های جهان) واقع است.

وی در تابستان ۱۳۷۰ در یادداشت‌هایش نوشته بود: «دریا را از زمین بیشتر دوست دارم. در زمین انسان مدفون می‌شود و در دریا غرق می‌شود. غرق در شاد، غرق در زیبایی، غرق در خوشی، غرق در مستی، غرق کار. زمین کوه و تپه و گودی دارد و دریاست که بی‌نهایت است و چشم را تا بی‌انتها می‌کشاند.»

تعدادی از نویسندگان و صاحبان قلم و هنرمندان در بزرگداشت و معرفی ایشان آثاری را خلق کرده‌اند، از قرار:
- بهجت صدر، جواد مجابی و یعقوب امدادیان، انتشارات موزه هنرهای معاصر تهران
- پ‍ی‍ش‍گ‍ام‍ان ه‍ن‍ر ن‍وگ‍رای ای‍ران: بهجت صدر، روئ‍ی‍ن پ‍اک‍ب‍از، نشر شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۹۴
- مستند «بهجت صدر: زمان معلق» ساخته میترا فراهانی
و...


گردآوری و نگارش:
لیلا_طیبی (رها)  


منابع
- گفت‌و‌گو با بهجت صدر، لیلی گلستان، نشر دیگر، ۱۳۸۵
- بهجت صدر: رد سیاهی، انتشارات Zaman books
- هنرامروز / گالری اینفو (منابع آفلاین برای عکس‌ها و نقاشی‌‌ها)
و...

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 108 نفر 231 بار خواندند
محمد مولوی (13 /07/ 1402)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا