کلافه
خدا یا ##
کلافه شده ام کلافه
از نبودنش #
از دنیا از خودم از آدما #
ای کاش دلم این شهامت رو داشت
این قدرت رو داشت #
می رفتم در یک جای #خلوت# دور ه ، دور دور
من باشم و #خدا ...

جاده ی کندوان

جان جانان
مژده ی عزیزم
عطر تنت و عطر بهار نارنج پیچیده
در هوای اردیبهشتی دلم
هوایی می کند مرا هوای تو
در این جاده ی مه گرفته ی کندوان
چه تلخه ب...

لب مرز
ایستاده ام لب مرز
بر جنازه ی دو کشور
درست رو به روی چشمانت
نگاهم نکنی میمیرم
نه می توانم به سویت پرواز کنم
و نه توان بر گشتن را دارم
تو بگو ...
منه ویرانه به کجا رو کنم
...

ای بی نیاز
ای بی نیاز به# من# توجه کن
با دلی شکسته و قامتی تکیده به سوی# تو #گریخته ام
و در برابر عظمتت به خاک افتاده ام
دستم را بگیر
تنها روزنه ی امیدی که هز گز بسته نمی شود
سوی توست .....

فرزندم
آنقدر از هم دور شده ایم
که وقتی تو به شب میرسی
من از سحر گذشته ام
نمی بخشم تقدیر را
که اینگونه نا عادلانه در حقم حکم داد....