تا در نظر تو خانه دارم
دیدار به صد بهانه دارم

گفتی که بیا و دیر گشته
لعنت به چنین زمانه دارم

چندی خبری ندارم از دوست
یک نامه پی ات روانه دارم

صد گونه بلای جور واجور
در دام تو دانه دانه دارم ...

وجود است و عدم این صفر و این یک
چو صد معنا بود صورت عیان یک

حقیقیت چون بود ضد حقیقیت ؟
به ظاهر چون دو و اندر میان یک

بری سودی و یا آری زیانی
نگر! هر دو بود سود و زیان یک

خمش باش و بیان کن در خم...

ترسم که گوش زین همه فریاد کر شود
وین آتش نهفته بجان شعله ور شود

سودی نبرده اند حسودان ازین تلاش
از راز ما اگر همه عالم خبر شوند

باید برای حل مشکل فرزند بی گمان
رهبر برای ملت خود چون پدر شود

...

در کشور ما عشق رعایت نمی شود
از این سه قطره خون که شکایت نمی شود
فرهنگ ، بوف کور و کری گشته جان من
دیگر سگ ولگرد ، هدایت نمی شود ...

ای خوشا در هوای آزادی
سر نهادن به پای آزادی

ای دریغا به گوش ها نرسد
ضجه ی ناخدای آزادی

درد زنجیریان در بند است
ناله های رهای آزادی

ما قنوت سترونی داریم
بسته در ، بر دعای آزادی

خفقانی است ...