گریه می کرد آن زمان ،چون ابر ،خاک کربلا




گریه می کرد آن زمان چون ابر، خاک کربلا
تا بریده شد سر از فرزند پاک مصطفی

چشمه ها خشکید و دریا در تلاطم شد زغم
آب بر ایشان چو بست آن کوفیان بی حیا

زیر این ...

کجا نالم چو محرم نیست پیدا؟
چه گویم ،چون بود حالم هویدا؟

چه درمانی چو دردم از طبیب است؟
چه فریادی چو گوشی نیست با ما؟

#محمود_فاضلی_نیا




جهان بی یاد او زندان و تار است
به لطفش هر زمستان هم بهار اس...

ای طالب دنیا که پیِ سیم و زری
در غفلت محض و غرق در بی خبری

افتاده پیِ سیم و اجل در پی تو
زین گُرگ درنده بخدا، سر نبَری

#محمود_فاضلی_نیا

برمراد خویش رفتن نامرادی ها شود
نامرادی جو اگر جویی مراد دوس...