تا ته فرو نکن
تا تیغه کافی است
با اینکه خواهشم
بحثی اضافی است
تا ته فرو نکن
اما نگو چرا
میترسم این عمل
زخمی کند تو را
تا ته فرو نکن
امرت جنایت است
در محضرِ خدا
حقّم شکایت است
تا ته فرو نکن
ای قاتلِ شر...

حالم
حالِ سربازی‌ست
که در فکرِ کسی
آخرین سیگارش را
برعکس روشن کرد

با ریشه های سیرابت
این گِل آلوده را
از زمین بگیر و
به خودت تزریق کن
تا جاری شوم
در رگهای درختی که
میوه‌هایش،
سیبِ تنهاییست.....

گرگا که دسگیر شدن،
کفتارا جوگیر شدن
به خاطر ِ حمله‌هام
پنجه‌مالِ شیر شدن
کرگدنای بُز دل
گاوای بی شیر شدن
عاجشونو بریدم
دسته‌ی شمشیر شدن
از آسمونِ دنیا
میله هاشو گرفتم
پرنده ها پریدن
گربه‌ها درگیر شدن...

سیب
باجِ به من بود.
جسارتِ آدم,
کار به دستش داد.
وقتی که نوح
جانورها را جمع می‌کرد
گرگی که طنابش را درید، من بودم
من همان عصایی هستم
که موسی را
از شرمِ خدا نیش نزد
به کافرها بگویید:
«عیسی» ظهور کرد...