قد به قمر نمیرسد، شب به سحر نمیرسد
گفته کلاغِ قصهها: غصه به سر نمیرسد
بوسه به داسِ بی زبان، ساقهی غنچه میزند
از سرِ مهرِ باغبان ،گل به ثمر نمیرسد
محضِ رضای عابران ،میوه و سایه میدهم
کس به مراد شاخهام، جز به تبر نمیرسد
حرف و گلایه های ما، پاکتِ نامه میشود
سد شده راه نامه ها،پیکِ خبر نمیرسد.
در چمدانِ پوچمان ، توشهی راهِ کوچمان
یخ زده پایمان چرا.. وقت سفر نمیرسد؟
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 01 مهر 1400 09:40
.مانا باشید و شاعر
علی مزینانی عسکری 02 مهر 1400 12:09
درود برشما
خیلی زیبا سروده اید
دستمریزاد
به راستی شعری به تمام خواندم