برای وصف دو چشمت ترانه می خواهم
برای مستی شامم بهانه می خواهم
من از تبار دلم،از تبار شاعرها
برای از تو سرودن،نشانه می خواهم
بسوز با نگهی تار و پود جانم را
برای شعله کشیدن زبانه می خواهم
بیا که بی تو ک...
خطوط موازی دستان من و تو
بهم می رسند اگر،
آغوش بازکنی!
زبان به دهان گرفتن را
آن دم آموختم؛
که مرا بوسیدی!
زلیخایی شده نگاه تبدارت
پیراهن می درد از،
دل سر به زیر من!
آرامش ظهرابی...
درنگاهت بغض ها را تا که عریان می کنی
مثل باران،قحط سالی را توجبران می کنی
آسمان چشمهایت تا که ابری می شوند
بازهم باران به چشمانم تو مهمان می کنی
آنچه از مهتاب چشمان تو دیدم غم نبود
ناشیانه دردها در سی...
سرمه ی چشمانم،
خیس خورده ی انتظاری کهن است!
و کوچه ی نگاهم،
آب و جارو شده ی وعده ی دیداری که،
شاید؛
همین جمعه باشد...
دلی دارم ز عشقت بی قرار است
زبس بر کوی تو در انتظار است
بگو کی می رسد وصل تو ی...
*چمدان باز کن و باز بگو می مانی*
تا دچارم نکنی باز به سرگردانی
گسل چشم خمارت،گسل ویرانی
ای که بر دفتراشعار دلم عنوانی
شهره گشتم به وفا هیچ ندانستی تو
من درآغوش غمت حل شده ام پنهانی
چشم در چشم سیاهت نت...
تبلیغات
