عهد بستم زتو من عشق تمنا نکنم
دل پرخون شده را پیش تو رسوا نکنم
گرچه گنجینه ی غمها شده ام لیک بدان
شرح دلدادگی ام بر همه افشا نکنم
*در ره منزل لیلی که خطرهاست درآن
سربه صحرا ننهم کوشش بیجا نکنم!
جرم عاشق چه بود جز دل مجنون شده ای
تا که محرَم نشوی،با تو مدارا نکنم
درد اگربر دل وجانم رسد و هر نفست
بشود حکم شفا،منکه مداوا نکنم
شعر ای مونس و آرام دلم در شب تار
جز به آغوش توام ،دیده که دریا نکنم
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 28 شهریور 1400 08:44
!درود
علی مزینانی عسکری 29 شهریور 1400 00:20
سلام و عرض ادب
احسنت