پیانیست
صندلی
تماشاچی ها
همه ی ما به احساساتش تعرض کردیم،!
تشویق های ایستاده
شاخه های گل
هیچکدام برای پیانو نبود،
آدم ها
عادت دارند همه چیز را برعکس ببینند
دنیا
در خوابی فرو رفته است که
واقعیت ها پنها...

شعله ی سوزان قلبم میشوی
شادیِ زندان قلبم میشوی
میکشم درد جداییِ تو را
لحظه ای درمان قلبم میشوی
خوردن افسوس ها سیرم نکرد
چاره ی حِرمان قلبم میشوی
میبَرَد هوش از سرم چشمان تو
نازنین جیران قلبم میشوی
...

این گل
از جعبه ی مدادرنگی هاش روئیده
کنار کلبه
هفت ها
گاهی کلاغ ها
گاهی مرغابی ها
هشت ها
همیشه کوه هستند
تصویرهای کودکانه بدون حساب و کتاب،
کودک ها
منطقی ترین آدمها هستند
آنها
برای رنگها این همه فلسف...

چگونه توصیفت کنم
وقتی واژه ها فراموشی گرفته اند،
هنوز چیزهایی هست
که ما
نمی توانیم فراموش کنیم.

چه زمانی
کدام فصل
کدام مکان
پایان من است،
آیا
دستهایت را لمس میکنم
در آخرین لحظه ام،؟
یا
پایان بندی ام را
با سردترین رفتارها مینویسی؟
مُدام به همین چیزها فکر میکند
خودم توی لباسشویی
و لباس هام
در افک...