سوره ی دیوانگی، قابل تفسیر نیست
این گره بسته را، چاره و تدبیر نیست
کشته ی چشمان توست این دل دیوانه ام
تیغ مکش بهر آن، حاجت شمشیر نیست
دل که اسیر تو شد، از همه دنیا برید
حاصل آن عاشقی، این همه تح...
حال مرا پرسید گفتم که من خوبم
اما نمی دانست مردی دل آشوبم
چرخی زد و خندید در پیش چشمانم
در چشم زیبایش من فرد مغلوبم
پیشم نشست و گفت بی من چه می کردی؟
اشکم دمید و باز خندید محبوبم
از خنده اش ناگاه ...
درد هجران می کشد آخر مرا یا درد عشق
صد فغان از درد بی درمان عشق
روز اول با خیالی خام و خوش
سر نهادم گرچه در دامان عشق
من ندانستم که این امواج خون
غرق می سازد مرا در بحر بی پایان عشق
من به امید گلس...
درک این فاصله بین من و تو دشوار است
وصلت ای ماهِ دل افروز، دگر پندار است
من که عمری است به پایِ دلِ تو سوخته ام
سهمم از عشق تو جانا، نه همین مقدار است
سالها وعده ی وصلت چه به روزم آورد
حاصلش چشم پ...
من بی قرار عشقم و عشقم فقط علی ست
دم می زنم مدام که مولای من علی ست
گر بند بند تنم ز هم شود جدا، به خدا
فریاد می زنم که درمان من فقط علی ست
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۰
جواد_امیرحسینی ...
تبلیغات
