هر طرف می نگرم ،رد و نشانها مانده

سایه ای از رخ  تو ، در دل شیدا مانده  

گل زیبای رخت  با دلم افسانه نمود  

که درون دل من آتش شهلا  مانده  

دلبری میکنی  و خیره به دل می مانم 

در سکوت دل من حسرت ن...

جاده ای هست که من

سالها رهگذر راه درازش هستم

که مرا 

از کویری دلسرد

به بهشتی که پر از سرسبزیست می آرد

از هیاهوی نفس، جا مانم

من به آغوش سکوتش آیم

گرچه بر این  تن خاکستریش

پای تقدیر، به تلخی ما...

ماه مهر و نم نم باران.... ، فکرش را بکن!
خش خش هر برگ بس نالان، فکرش را بکن!
دست در دست تو و  بازو به بازو، کوچه ها
مهر بنشسته به دلهامان.... ، فکرش را بکن!
در میان کوچه ها، بن بست شادی نیز هست
یاد ها...

ترا ز جان خود ای جان، عزیز تر دارم 

عزیز تر ز دل و جان،  که معتبر دارم 

قسم به جان و دل خسته ام که جان منی 

به دل نشسته ایی و در دلم گهر  دارم

به وقت دیدن آن چشم مست و زیبایت 

حرام باشد اگر،  از ...

اینچنین کرد نگاهم تغییر

چون  نگاهم به نگاهت افتاد

در هوای تو بهم ریخت همه نظم جهان

عشق، چون گشت تجلی، دیدی

عالمی رفت در آغوش سوال

از خودم می پرسم 

قصه هستی ما چیست، چرا؟

با خود اندیشه کنم

نقش ...