"روزن عمیق"

می خماندم
فروریز آفتاب
بسان ساقه ای ترد
به لحظه ی باریدن.
چون نگاه می کنم
شوقم
از برگی به برگ دیگر، شور گرفته ام
و در سینه ی شکفته ی شعری
فواره زده ام
از روزنی عمیق!

شاعر:مرضیه رشیدپور(ک...

"نشانه ها"

باز نشانه ها
و پیوندهای بسته
چنان که تو با من
گره می زنی آفتاب را.
ترا در من
شاخه ای تنیده
از شوق که
به سطح روشن یقین می رساندم.

شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا)
...

"چندین هزار صبح"

به درخشش نور
و دریافت ستاره ها در تاریکی
بسان خورشیدی که شعله ور است
همچون گردن آویزی
بر سینه ی افق.
درگذار از من
چندین هزار صبحی
پیش از آنکه با تو
در رویایی طلوع کرده باشم!

شاعر: ...

"عمیق نور"

آه، ای عمیق نور
بر فراز رویاها
که می گذری از من،
تمام ات را خوب می شناسم
چون تنه ی درخت
و شاخه هایی که در سینه ام
آفتاب را جمع کرده اند.
برگ های مرا ببوس
همچون ادراک روزنه ها،
و هرگز باز ن...

"باور"

به من فصلی دادی
از اندام دیگر هستی،
چشمه ی تازه ای از آفتاب
که پایم روی تاریکی نرود.
در باز کردی
به روی من و شعر
ناگاه
دست انداختی
بر گردن باورم...!

شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا)...