غم جان نرسد که روزگاری رهِ عاشقی ندانی و مرا ز خود برانی غم جان به دل نشانی که من از خدا رسیدم به تویی که از خدایی که خودت به دل بدانی مگر این سخن نخوانی به دمی که من رسیدم به همین زمین خاکی ز ت...