نمیدانم چه میگویم نمانده در من ایمانی ولی بر این تن زخمی تو هم دردیو درمانی دلم خسته،بدن بی جان،در هوای نفس درگیرم تنم جان دگر گیرد اگر بازم تو را بینم در این صحرای گُل گشتم ندیدم همچو تو بویی منه عا...