دوستِ بد آن است که که در سختیِ تو
جایِ مِهربانی زند سنگی به تو
یا که وقتی در خوشی غرق میشوی
جایِ خوشحالی زند چنگی به تو
یا که هنگامی همه جمعِ تواَن
جایِ شکرگویی زند انگی به تو
یا که وقتی اشک شود جمع ...

همان هارا که خوبی کرده بودم
عسل در دهن آنها نمودم
بجای مهربانی و تشکر
همه جا جار زدن که من حسودم
من آنم که همه قصدم محبت
که آزاد کرده بودم از اسارت
تو آن بودی که بد دادی جوابم
منم پاسخ دهم،بدتر برایت
...

(بسم الله)
تا میتوانی خوب باش
گل را بکاری جای خار
_________________
نشکن دلی را آشکار
تا میتوانی عشق بکار
دلم شکست آن آدمی
که گفتمش تو جانمی
یادم نمیره کارِ او
کردش مرا آواره او
دل را شکست محزون شدم
...

در این دنیا ندیدم جز لهف من
ندیدم شادی و بزم و طرب من
نه منت میکشم از هرکه دارد
نه حسرت میخورم از این بشر من
همه روزم شده اشک و غم و درد
همه خندان شدن از گریه من
فقط من را غم و درد است همیشه
با صدتا ق...

خدایا خسته ام خسته
به قرآنت قسم بسته
چقدر خواهش ازت کردم
چقدر من گفتم از دردم
نکردی هیچ اجابت تو
نکردی هیچ عنایت تو
فقط بر من غضب کردی
با رنج من را ادب کردی
چه شب ها گریه کردم من
چقدر آزار رسید بر من
...