به آیینه نگاه میکنم
موهای سپید و
سالهای رفته را میبینم
روزهای سختی که
هیچوقت تمام نشدند
خوشیهایی که هرگز نیامدند
آرزوهایی که
هیچوقت برآو...

بسته ام بار سفر
هوای خانه به سر
بیقرار بریده صبر
فاصله را کم کسر
ما اسیری در حصر
گیر افتاده در حبس
غریب غربت سخت
لشکری همه با هم جمع
علی یکی تنهایی تکی فرد
رزق و روزمان خط فقر
دستانمان خالی از ز...

در وصف زیبایی شاپرکان
چیزی برای نوشتن نیست
جز همین چند سطر بیتان
رقص قلم بر بال تان
نقش و نگار خال تان
لبان شیرین طعم تان
سخنگوی قصه هاتان
چشمه ساران
...

من پرنده ای در آسمانم
بی حد و مرز
آزادگانم
همچو مرغان مهاجر
قاره هاتان زیستگاهم
بالاتر از ابران
شکوهمندانه به پروازم
تک دانه عقابی ...

ما دو ماهی قرمز
در تنگ بلورین آبیم
رویایمان آزادی
شنا در آب رودانیم
جفت و چفت
یار و غار
هم پیکرانیم
دو آهو
جست و چابک
...