حسرت

حسرتی طولانی مانده دردلم
که باهیچ آهی نمی شودخالی
آن تیغ زبان
می کنددونیم روح وجان

افسوس ازسنگ صبورنیست هیچ اثر
چگونه می توان فاش کرداسراردرون
درباتلاق زندگی
پایم گیراست
تاآنجاکه
توان برون رف...

گونه یار

می خورن جمعی غصه‌ها خروار
می شوندقلیل تن هاپروار
می کشنددربندجانهااشرار
می دمندشیپوربرملااسرار
می روندبالاسرهابردار
می چکدقطره باران برتن سردار
می دردتن بی جان شیرکفتار
می شودلال طوطی خوش...

نوردوعین

السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ع
کشته شدسلطان دین
پورامیرالمومنین
زاده ی زهرانوردوعین
غلطان به خون روی زمین
آن بزرگمرداهل یقین
میوه ی دل حضرت ختم المرسلین
حسین بااخا،عباس یل ام‌البنین
هم...

خم می

امان ازپیری وسستی
تب فقرو تهیدستی
برای آنهمه کاستی
پناه آری خم می ومستی
کنندظلم ازسرپستی
زنندریشه کنندساقط توازهستی
مستی نه بکاراست برخیز
ازخواب گران خواب گران خیز
بهاالدین داودپور. بامداد...

تلخی قهر

واین چله ی تابستان داغ
آزمونیست برای قبولی دردوزخ جاوید
قطار پرنده هاروی سیم برق
تیرک های شهر
باتلخی قهروبی محلی جفت عاشق
چون دانه های تسبیح پاره فرومی ریزد
برفهاازتکبرکوبیدن کف کفش‌ها
برس...