همدست شدی رقیب من دلبر دل فریب من

چیست دلیل اجتناب ارامشم دلبر بی رقیب من

حسرت شده عذاب من گذشتیه شیرین من

کیست نشسته به دلت معمای عجیب من

نشست ، غبا...

دارم در دلم شوق، دوباره دیدنت

قرار، بی قراریم عطر، بوی پیرهنت

خاطرم باخاطرات تو، روشن، است

نفسم هم نفسی چون تو برایم کافیست

یعقوب پای...

مپنداری کنم روزی. فراموشت


امیری تو اسیرم رأی به اغوشت


اسیری که رهایی را نمی خواست


نمی دیدی چگونه با درد می ساخت



...

ازشهری که همه ام را سوزاند.و گرفت دور شدم


فراری از دیار خود با بد شانسی به شما پناه امده بودم


من غریبه با درد، بغض وکینه خسته از دور امده تا به اینجا رسیده...

رهگذری شیرین لبی لعل پوش

درسفری برد از سرم عقل هوش

طفلکی دل افتاد از جوش وخروش

حورعینی ، زلف زرین، بازیگوش

ویرانی دل گو...