تو رو هیچوقت نمی دیدم
جای گلها خار می چیدم
تو که با من مهربونی
غفلت اما می خریدم
توُو ، جوونی نوجوونی
غیر خود هیشکی ندیدم
تند و تند هی می دویدم
ولی جایی نرسیدم
بکنی رحم و ببخشی
منه خاطی روسف...

نگفته انتظارم را ، اله من بر آوردی
برایم تو بدی هرگزنمیخواهی نیاوردی
بدی دیدم اگر کار خودم بوده
که احساسم بتواینگونه کم بوده
نمک خوردم ولیکن بی ادب بودم
تو خورشیدی و من دنبال شب بودم
خطاهایم همه...

گر تو را زهراست الگو ، آفرین

راه خود را گیری از ، او آفرین

-

دین و دنیا را ، تو داری آفرین

رنگ دشمن را نداری ، آفرین...

عشق را در من مکش ای نا رفیق
دیده ام من ضربه از عشق رقیق
عشق را تنها یکی , او لایق است
دیگران خیری ندارند از عتیق

دعوتم کردی که پاکم سازی از جرم و گناه
تا نسازم بیش ازین ها عمر خود را من تباه
-
همچو حر سازی مرا و ،زنده سازی مرده را
گر چه من ناقابلم کن روسفید ،این روسیاه
...