3 Stars

این قصهء من غُصهء تو در تو ، شد

ارسال شده در تاریخ : 29 تیر 1395 | شماره ثبت : H943700

آتش به دلم زدی و ، من خوابم برد
چون دزد شد و آمد و مهتابم برد

تابید ولی ، دوباره نوری از تو
تا اینکه قرار از دل بی تابم برد
============
مستت نشدم هستی پستم رو شد
با بی خبری وجود من همسو شد

بیدار چرا نگشتم از بیداری ت
این قصهء من غُصهء تو در تو شد
==============
هی توبه کنم دل مرا گمراهیست
کوهی ز گنه چو دادی ام از کاهیست

دست از سر من بیا و بردار دمی
همواره دلم ز تو دل پر آهیست
================
می بخشد همه گناه اگر میخواهی
گوید که بیا توبه کن از گمراهی

من را تو ببین و با ادب باش دمی
نادم چو شدی ببخشمت با آهی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 3 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 270 نفر 399 بار خواندند
سامان اتابکی اتابکی (31 /04/ 1395)   | ابوالحسن انصاری (الف. رها) (31 /04/ 1395)   | کرم عرب عامری (31 /04/ 1395)   | فرامرز فرخ (04 /05/ 1395)   | فاطمه گودرزی (11 /02/ 1399)   | محمد مولوی (01 /06/ 1401)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :4


نظر 4

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا