چشم و دل من بی تو میرفت دگر فانی
هر نور به چشمانم با لطف تو شد آنی
با دست خودت پر کن جام شعفم ساقی
بین چشم خمارم را ماندست ز تو باقی
هرسوز و گداز من با مهر تو شد عالی
آن عقده خیالاتم با روح ت...
"" خورشید نهان ""
بیا عشقت رها کــن بر روانم
ببین که ، بی تو خاموش گشته جانم
مرنجان این دل غم دیده را باز
که این غمدیده دارد از تو هر راز
که خورشید نهان آشفته گشته
چو حقش بر ملا شد کشته ...
"" واژه های زندگی ""
ببین اقیانوس ذهنم بی مهبا
بر صخره های جسمم می کوبد
وذهن شیشه ایم تَرک بر می دارد
چون توان این ضربه آهنگهای زندگی
را ندارد
و دل مشغولیهای ذهنم
سوهان روح آزرده ام ...
"" واژه های زندگی ""
ببین اقیانوس ذهنم بی مهبا
بر صخره های جسمم می کوبد
وذهن شیشه ایم تَرک بر می دارد
چون توان این ضربه آهنگهای
را ندارد
و دل مشغولیهای ذهنم
سوهان...
"" بی خار و خــس ""
حال این دل را خدا داند و بس
شعرهایش را خدا گوید نه کس
هر دیاری رو کنم با این خیال
او مرا را از خود براند همچو خس
هر که را با عشق غرقش می کنم
...
تبلیغات
