آخرین نوشته ها

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

ماجرایی خورشید

ارسال شده در تاریخ : 25 تیر 1400 | شماره ثبت : H9417517

با گریه کبوتر ها
با سر سختی این سنگ ها
با ابرها بی باران
با شب های بی پایان
با این روزگار غریب
با این تفاوت ها در بی تفاوت ها
چه باید کرد
با سر ناسازگار روزگار
با مردمی که قبل هر کاری
کمی نمی اندیشند
با قصه پر غصه
سینه های پر از بغض
با دست های پینه بسته
با این قعطی بی پایان
چه باید کرد
با این بی عدلتی ها
در شعار ها عدلت خواه
با دزدها نشسته بر گردنه
در این شهری که از عشق تهیست
چه باید کرد
پیداست در میان بدترین ها
بد ها ناجی میشوند
با بازی بد و بدترین ها
چه باید کرد
در این بُن‌بستِ کج‌وپیچِ سرما
که در این شهر جا خوش کرده
با این شبِ ظلمت و پرسوز
که به کشتن خورشید آمده
چه باید کرد
اینک به خواب رفته اندیشه
فرا رسیده فصل سرد و عبوس
بگو چه باید کرد
با این درد های آشکار
من مانده ام
فقط نمیدانم که
ماجرایی خورشید چیست
فقط در حیاط شیخ میتابد
با خورشید چشم فرو بسته از ما
چه باید کرد

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 47 نفر 66 بار خواندند
امیر عاجلو (25 /04/ 1400)   | محمد مولوی (25 /04/ 1400)   | شبنم رحمانی (26 /04/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (25 /04/ 1400)  شبنم رحمانی (26 /04/ 1400)  
تعداد آرا :2


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا