در این سکوت
در این غم
در این گریه
در این حسرت
غزل بگو
هر چی دلت میخواد بگو
برهنه شو
فریادی بزن
بگو زنده باد زندگی
بگو که
آتشیست در جان من
بغضیست در سینه ام
آتشم زیر خاکستر
حرف هایم در سینه حبس گشته اند
حرفی بزن
چیزی بگو
میسوزم در این روزگار
آنچنان محزون
آنچنان غمگین
آه گریه هایم
آه قطره قطره اشک هایم
میچکد از چشمانم
بی پناه
زیر آوار
زیر آوره مصیبت ها
نه روزهای زیبا در
کارند
نه شادی
هوا سرد است
خورشید نمیتابد
الفبای خواست
در دلِ این جماعت مرده است
میدانی
هرگز برای
لذت بردن از زندگی
به حداقل ها قانع نشو
چون رازی بودن به حداقل ها
تو را از رسیدن به هدف بزرگ باز میدارد
همیشه تلاش کن
تا به چیزی که
لایقش هستی برسی
آری برسی
برس به
شعری تازه
ترانه ای از نوع
بنویس
حرفی بزن
هرچی دلت میخواد
بنویس
اجازه بی اجازه
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 21 آبان 1400 20:08
.مانا باشید و شاعر
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 22 آبان 1400 01:29
خسرو فیضی 24 آبان 1400 10:59
. با درودم نیک
. استاد ارجمند . چرا به صفحه دوستان و همکاران ادبی خود نمیروید؟
. چرا نظرات ارزشمند خود را از آنان دریغ می کنید ؟؟
. دوستان در پاسخ لاجرم به صفحه شما خواهند آمد
. و بدین طریق تبادل اندیشه ها و افکار گوناگون
. باعث رُشد و شکوفای غنچه های لب به خنده باز نکرده دانش و
. آگاهی هایمان خواهد شد ، اینک فضای سایت زمستان است !!!
. بیایید با یکدیگر (( فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم ))
. و فضای سایت را بهاری بسازیم . و ما در انتظار نظرات دوستان
. خواهیم بود
. ایام بکامتان موفق و پیروز باشید