دلخوشیِ من نگاهت از درونِ قاب شد
عمرِ دیدارِ من و تو عمرِ گل در آب شد
موجِ احساسم به شوقِ عشقِ تو جان می گرفت
رفتی و دریایِ ذوقم بعدِ تو مرداب شد
محرمِ رازِ دلِ تنگم تو بودی و کنون
همدمِ تنهایی ام تنها شبِ مهتاب شد
با تو در هفت آسمان سیر و سلوکی داشتم
بی تو دل از اوج تا قعرِ زمین پرتاب شد
روز و شب از گریه ام احوال من پرسیدنی ست
چشم ها بی خواب و دل از دوری ات بیتاب شد
من پس از تو زنده ام آری ولی دلمرده ام
مثلِ یک ماهی که زخمیِ تنِ قلّاب شد
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 1
امیر عاجلو 23 آذر 1400 12:02
درود بر شما