در چشمهایش قاصدک پرواز می کرد
با هر نیازِ من برایم ناز می کرد
تصویرِ بی همتایِ رقصِ صد کبوتر
سنجاق سر را تا که از مو باز می کرد
لبهای سرخش چون غزل زیبا و شیرین
جانم هوای بادهیِ شیراز می کرد
تا خالِ زیرِ گردنش می شد نمایان
شور و شری در جانِ من آغاز می کرد
دیوانه تر می کرد او مجنونِ خود را
گاهی که شعری زیر لب آواز می کرد
با دست خود پس می زد و با پای خود پیش
هم عشق و هم نفرت به من ابراز می کرد
می خواستم تا در آغوشش بگیرم
آهنگ بی مهری و رفتن ساز می کرد
مایوس می شد دل از او امّا دوباره
با خنده ای بیچاره را دمساز میکرد
#جواد_امیرحسینی(مهراد)
۸ بهمن ۱۴۰۰
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 11 بهمن 1400 14:29
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 12 بهمن 1400 00:09
درود برشما