3 Stars

بی بهار

ارسال شده در تاریخ : 21 اسفند 1400 | شماره ثبت : H9420207

ایّام بهار است و خزان رو به گذار است
بلبل به تماشای گل و رقصِ نگار است

در شهر ولی خوب نظر کردم و دیدم
انگار نه انگار که عید است و بهار است

وقتی که نباشد به سرت شور و امیدی
دل بی خبر از سوز گل و ساز هزار است

پاییز و بهاران همه تکرار و همه نحس
آن را که به بدبختیِ ایّام دچار است

آن شخص که محتاج به یک لقمه ی نان است
با عید و بهار و چمن و غنچه چه کار است؟

از رقص هزار و غزل و شعر چه داند
آن را که مصائب نه یکی، بلکه هزار است

گر کفر نباشد به خدا فاش بگویم
عدلِ تو کجا شامل این شهر و دیار است؟

یک عدّه چنان غرقِ خوشی اند و تنَعّم
باقی همه از مغز درآورده دمار است

ما را چه به نوروز اگر که پدری باز
شرمنده ی فرزند و سرافکنده و زار است

آن روز بود عید که همسایه یِ ما هم
چون ما شکمش سیر و رخَش مثل انار است

این پند شنو عمر گرانمایه دو روز است
خوابیدن و خوردن نه در این عمر، شمار است

نوروز زمانیست که در خویش بمیری
باقی همه حرف و سخن و شعر و شعار است

از خاک سیه چون گل نوروز به پا خیز
آن روی سپید است که بر خلق قرار است

#جواد_امیرحسینی (مهراد)
20 اسفند 1400

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 63 نفر 104 بار خواندند
امیر عاجلو (22 /12/ 1400)   | Milad Kaviani (22 /12/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (22 /12/ 1400)  Milad Kaviani (22 /12/ 1400)  
تعداد آرا :2


نظر 1

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا