"روی نبض شعر"
و تو،
که هر ردی حبوط می کرد به نیامدنت
و دنیایی
که آنقدر درهم وارگی داشت
شده بود، نیستی ام!
می چرخیدم به روئیدن
که عصب هایم،
برسد به بنفشه ای کوهی
و روی نبض تو سینه، ته نشین شود.
جوار تنم!
باید درخت به جنگل می رفت
و گونه های عقیم وحشت
بیابانی می شد متروک.
.
وزش دلهره اما
بیش از حد طبیعی بود
ابری که می شدم صخره های شکیب
به دریای درونم می ریخت.
شاعر: مرضیه رشیدپور(کیمیا)
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 13 دی 1402 12:22
.مانا باشید و شاعر
محمود فتحی 14 دی 1402 07:35
درود سلام درپناه یزدان پاک باشید